روایت مجله مهر از دختری كه فریادرس كارتن خواب ها است؛

باردیگر جمع می شویم

باردیگر جمع می شویم مستر لمون: زهرا زارع پیرحاجی جوانی است که پدرش را به خاطر اعتیاد سالهاست گم کرده و حالا خودش فریادرس کسانی است که اعتیاد دارند.



خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: نمی توانم حجم دردی که زهرا زارع کشیده را تصور کنم. می توانم اما باز هم دشوار می باشد. خودت دردکشیده و زخم خوره از اعتیاد باشی، سال ها از پدرت بی اطلاع باشی، دست مهربان پدر را سال ها بر سر نداشته باشی، اما باز هم کم نیاوری و بجنگی و ادامه بدهی و بشوی یاور کسانی که درد تو را دارند و هنوز می توانند به زندگی برگردند. زهرا زارع دارد جای پدر نداشته خودش را برای دیگر دختران و پسران بازی می کند و خانواده آنها را دور هم جمع نگه می دارد. امروز پای صحبت او نشسته ایم تا از حرف ها و دغدغده ها و تجربیات اش در بهبودی معتادین بپرسیم و بشنویم.
خانم زارع، اگر امکان دارد برای شروع یک معرفی کوتاه از خودتان داشته باشید.
من زهرا زارع پیرحاجی متولد سال ۱۳۶۹ صادره از بندرعباس و اصالتاً آبادانی هستم. دو تا خواهر دارم و لیسانس علوم اجتماعی و درحال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته روانشناسی شخصیت هستم.
چندسال است که در حوزه صدمه های اجتماعی مشغول هستید و دلیل و انگیزه اصلی شما برای ورود به این حوزه چه بوده؟
از سال ۹۵ این فعالیت را شروع کردم. می دانید، من در خانواده ای رشد کردم که گرفتار صدمه شد و همین مبحث شد مثل یک سایه بزرگ بالای سرم که با بزرگ تر شدنم این سایه از قبل گسترده تر شد. تا این که تصمیم گرفتم از شکست هام و ترس هام پل بسازم برای رشدم.
اینطور که می دانم به واسطه همین آسیب، بیماری اعتیاد، پدرتان را گم کرده اید و سال هاست که از او خبر ندارید. ابتدا دوست دارم بدانم رابطه تان با پدر چطور بود. مثلا این که چقدر با هم صمیمی بودید؟ فضای خانوادگی تان پیش از اعتیاد پدر چطور بود؟ چه شد که پدر اعتیاد پیدا کردند و بعدش چه اتفاقاتی افتاد؟
وقتی بابا رفت ده سالم بود. یادم نمی رود روزهایی را که کنارش قدم می زدم. بابا با تمام ضعف هاش کوه محکمی برای من و خواهرام و مادرم بود. ما کنار بابا با آن مهر عجیب غریبی که بهمان می داد لذت می بردیم تا این که رفت خدمت سربازی و دیگر نتوانست رفاه قبل را داشته باشد و در فضای قبلی خودش قرار بگیرد و به کارش ادامه بدهد. هر روز سرخورده تر از روز قبل می شد و شاید یک روز دیگر نتوانست با شرایط کنار بیاید. مثل تمام آدم هایی که درگیر اعتیاد شدند یک دلیلی آورد که تنها خودش، و نه من و شما را، قانع می کرد و رفت سمتی که نباید…
چندسال است که پدر را ندیده اید و این چندسال چه بر شما گذشته است؟
۲۲ ساله که بابا نیست و خانواده از پلیس آگاهی تا پزشک قانونی و تمام جاهایی که امکانش را می دادند دنبالش گشته اند، اما هنوز خبری نشده است. هر روز بی اطلاعی از بابا برای ما چند روز می گذشت و خلع نداشتنش هر روز بزرگ تر از روز قبل می ش وقتی پدر یا مادرت فوت بشوند سالهای اول برائت طاقت فرسا است اما تو می توانی با آن رنج بزرگ زندگی کنی، ولی نبودنش و ندونستن این که کجاست کابوس شب و روزت می شود. تو انگار امن ترین نقطه جهانت رو گم کردی و بی وطن می شوی…
جریان هشتگ «دوباره جمع می شویم» چیست؟ از وقتی که این پویش را شروع کردید چه اتفاقی برای خودتان افتاده؟ و چه تعداد آدم هایی هستند که مثل شما همین مشکل را دارند و با شما ارتباط گرفتند؟
هشتگ «دوباره جمع می شویم» پویشی است که ما به همراه یکسری از دوستان کار درست به راه انداختیم برای پیدا شدن گمشده های مان؛ انسان هایی که هر کدام چشم انتظاری دارند. امیدوارم این پویش سبب شود تا اتفاقات خوبی بیفتد. از وقتی این پویش شروع شده حدود هجده خانواده اسم یا عکس گمشده شان را از راه شبکه های اجتماعی برای من ارسال کرده اند و گفته اند که همین حرکت باریکه امید قلب شان را روشن کرده به این امید که پس از سال ها با عزیز گمشده شان دیداری تازه کنند. ضمن این که این اتفاق سبب شد انسان هایی رازشان را با ما در بین بگذارند و از آن عضو از خانواده شان صحبت کنند که سال هاست غایب است. به نظرم همین هم خیلی قشنگ است و اصلاً چی از این بهتر که همراز کسانی بشوی که رازشان را به هیچکس نگفته اند.



ظاهراً عمده فعالیت شما درباره بهبود از اعتیاد در هرمزگان است. آنجا چه نوع فعالیتهایی دارید؟
فعالیت اجتماعی ما به صورت تخصصی روی اشخاصی که اعتیاد دارند نیست، بلکه تهیه ارزاق و کمک هزینه اسباب منزل، درمان، ساخت و ساز هم جزوی از فعالیت ما را در بر می گیرد. هرمزگان به دلیل شرایط جغرافیایی اش به شدت مهاجرپذیر است و انسان هایی که اعتیاد دارند برای رهایی از بند خانواده پناه می آورند به هرمزگان. به همین خاطر وضعیت حاشیه های شهر شدیداً بغرنج است. با این همه آمار دقیقی از تعداد معتادین وجود ندارد.
شما خودتان درد اعتیاد را چشیده اید و با صدمه هایش به خوبی آشنا هستید. همین تجربه کمک کرده که به خوبی بتوانید به معتادین نزدیک شوید. بگویید تا حالا چندنفر را ترک دادید؟ چه حسی دارید از این که یک فرد و یک خانواده را کمک می کنید و درواقع آنها را نجات می دهید؟
تا امروز با لطف خدا و مردم عزیز موفق شدم حدود ۱۳ نفر را ترک بدهم و حسی که از این کار گرفتم دقیقاً همان حسی است که از ترک کردن بابام می گرفتم زمانی که بود. این که بدانیم با نجات یک فرد معتاد چه خانواده هایی را احیا می نماییم و به زندگی برمی گردانیم اصلاً در وصف نمی گنجد.
توی این سن برای شما سخت نیست که با این مسائل روبرو بشوید؟ چی به شما انگیزه می دهد؟
من سختی این مسائل را سال هایی که نباید کشیدم و حالا آن انسان صدمه پذیری نیستم که روز گذشته بودم. نجات انسان ها از شرایط سختی که درگیرش هستند و دستگیری از آنها وقتی که درحال غرق شدن هستند و رساندن شان به ساحل، به شما چه حسی می دهد؟ این که درست ترین کار را در آن لحظه انجام دادی.
از کسانی که بهشان کمک کردید خاطره هم دارید؟
داستان یکی از کسانی که موفق به ترکش شدم خیلی جالب است. یک انسان را در نظر بگیرید که به درجه ای از اعتیاد رسیده بود که درخت های باغچه خانه اش را می کند تا بتواند خرج موادش را در بیاورد. این عزیز همسر و یک فرزند داشت. منزل شان تقریباً تبدیل گشته بود به ویرانه. وقتی وضعیت خانواده اش را دیدم، وقتی چشمم به نگاه های دختر کوچک اش افتاد و آینده ای که در انتظار دارد را دیدم، با خودم عهد بستم که می توانم و می شود که پدر خانواده را کمک کنم و ترک بدهم. چهار بار لغزش کرد اما من پا پس نکشیدم تا رسیدیم به امروز که یکی از مورد اعتمادترین انسان هایی است که در گروه در کنارم دارم.
به نظر شما چرا نیروی انتظامی با برخوردهای قهری با معتادین نمی تواند مشکل اعتیاد را حل کند؟ روز گذشته رئیس پلیس تهران می گفت ما در تهران ۲۰ هزار معتاد متجاهر داریم، ولی در چندسال گذشته ۷۰ هزار معتاد را از خیابان ها دستگیر و روانه کمپ کرده ایم. این یعنی چرخه ایراد دارد و کسانی که دستگیر می شوند پس از ازادی باردیگر درگیر اعتیاد می شوند و پلیس مجبور می شوند باردیگر آنها را دستگیر کند. به نظرتان مشکل کار کجاست؟
مسئله اعتیاد خیلی پیچیده است؛ آن هم اعتیاد یک کارتن خواب. شرایط و روش ترک دادن کارتن خواب با فرد معتاد متفاوت می باشد. فردی که کارتن خواب است امیدی برای ادامه زندگی ندارد و خودش را به دست سرنوشت سپرده است. به نظرم ما برای حل مشکل اعتیاد کارتن خواب ها باید به دایره بزرگ تری بپردازیم؛ به این که شخص کارتن خواب پس از ترک آیا اشتغالی دارد؟ آیا سرپناهی دارد؟ آیا دلخوشی کوچکی دارد؟ و بعد فکر نماییم برای حل تمام علامت سوال های قبلی چه باید کرد؟
اگر مسئول حوزه اعتیاد در قوه قضاییه یا نیروی انتظامی بودید چه کار می کردید؟
فکر می کنم جواب این سوال را در سوال قبل کامل و جامع توضیح دادم.
چه برنامه ای برای ادامه مسیر دارید؟ تا چه زمانی می خواهید برای صدمه های اجتماعی و اعتیاد وقت بذارید؟
می دانم این مسیر ناهموار است، آنقدر که امکان دارد زمین بخورم و هیچکس دست یاری به طرفم دراز نکند، اما باید دستم را روی جفت پاهام بگذارم و بلند شوم. «اگر من انتخاب شدم پس حتما می توانم»؛ شعارم همین است. و تا وقتی که بتوانم اتفاقات خوبی رقم بزنم و ثمربخش باشم ادامه می دهم. و همه اینها تازه اول راهم است.
و چه صحبتی با پدر دارید!؟ امکان دارد به نحوی این گفتگو را بخواند. اگر هنوز درگیر اعتیاد باشند و همین دلیل اصلی برنگشتن شان باشه، بهشان چه می گوئید؟
من نمی دونم کجایی، نمی دونم تصورت چیه از ما که خونواده تیم، نمی دونم هنوزم با دیدن من و خواهرام چشمات برق میزنه یا نه. یا فکر می کنی بود و نبودت پس از این سال ها برامون یکی شده…
می خوام بهت بگم چشم انتظارتیم، چشم انتظار دیدن تصویری ازت. همون سایه امنی که سال هاست دریغ شده از ما…
بیا تا باردیگر کنار هم خانواده بشیم.


منبع:

1401/02/20
23:37:14
5.0 / 5
663
تگهای خبر: برنامه , بیماری , پزشك , درمان
مطلب مسترلمون را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۳
مستر لمون

مستر لمون


مستر لمون یا آقای لیمو : همه چیز درمورد غذا و فست فود



mrlemon.ir - حقوق مادی و معنوی سایت مستر لمون محفوظ است